کد مطلب:129857 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:221

درنگ ابن حجر
ابن حجر در كتاب «الصواعق المحرقة» درنگی كرده و پیرامون این مسأله راه دیگری پیش گرفته است. او می گوید: بدان كه اهل سنت درباره ی یزید، پسر و جانشین معاویه، اختلاف كرده اند. گروهی گفته اند كه او بنا بر قول سبط ابن جوزی و دیگران كافر است. مشهور است كه چون سر حسین (ع) را نزدش آوردند، شامیان را جمع كرد و آغاز به زدن بر سر آن حضرت با چوب خیزران كرد و ابیات مشهور ابن زبعری را انشاء كرد: «ای كاش بزرگانم در بدر حاضر بودند...». این ابیات مشهور است و او دو بیت به آنها افزود كه مشتمل بر كفر آشكار است... گروهی گفته اند كه او كافر نیست، زیرا چیزی از اسبابی كه موجب كفر می گردد، از او نزد ما ثابت نشده است. اصل، بقای او بر اسلام است مگر آنچه او را از آن خارج می كند اثبات شود. البته داستان زیر با قول مشهور مبنی بر كفر یزید معارض است. نقل شده است كه وقتی سر حسین (ع) رسید، یزید گفت: ای حسین، خدایت رحمت كند. تو را مردی كشت كه حق ارحام را نمی دانست و به ابن زیاد تغیر كرد


و گفت: «او دشمنی مرا در قلب هر نیكوكار و بدكاری كاشت.» سپس زنان حسین (ع) را به همراه باقی مانده فرزندان و سر آن حضرت به مدینه بازگرداند؛ تا سر را در آنجا دفن كند.

تو می دانی كه دلیلی برای اثبات هیچ یك از دو گفتار وجود ندارد و اصل این است كه او مسلمان می باشد. بنابراین، این اصل را می گیریم تا آنكه دلیلی برای خروج وی از اسلام برای ما ثابت شود. از همین رو، شماری از محققان گفته اند كه روش درست و استوار این است كه درباره ی او توقف كنیم و كفرش را به خدای متعال وابگذاریم، چرا كه او به پوشیده ها و درون اندیشه ها و ضمایر آگاه است؛ بنابراین، هرگز متعرض كفرش نمی شویم؛ چرا كه این سزوارتر و سالم تر است. اگر قایل به اسلام او شویم، در آن صورت، او مسلمانی فاسق، شرور، شرابخوار و ستمگر است، همان طور كه پیامبر (ص) بر این امر خبر داده است. [1] .

به اعتقاد ما، این روش به دلایل چندی نادرست است:

یكم: پس از آنكه مؤلف آن قول مشهور سبط ابن جوزی و دیگران را در این مقام نقل می كند؛ كه یزید دو بیت مشتمل بر كفر صریح بر اشعار یاد شده افزود، دیگر مجال این نیست كه بگوید: «اصل بر مسلمان بودن اوست، بنابراین، ما این اصل را می گیریم تا آنكه دلیلی برای خروج وی از اسلام برای ما ثابت شود.» كدام دلیل از سخن صریح خود او بالاتر؟ چنانچه تواتر در نقل هم نمی بود، تنها اشتهار این اشعار برای اثبات این موضوع كافی بود.

اضافه می كنم بر این، سخن آلوسی را كه می گوید: گناهانی كه از او بر عدم تصدیق رسالت سر زده است، دلالتی كمتر از انداختن ورقی از قرآن كریم در كثافت ندارد. [2] .

دوم: اما ادعای اینكه قول مشهور با منقول - بر فرض درستی آن - تناقض دارد، چنین تنقاضی در میان نیست. چرا كه به اعتقاد ما یزید به اشعار ابن زبعری تمثل جست و


دو بیت مشتمل بر كفر صریح نیز بر آن افزود، با وجود این، پس از مشاهده ی دگرگون شدن اوضاع و احوال، از بیم برپایی فتنه و آشوب و زوال حكومتش آن جمله ها را نیز بر زبان آورد. دلیل آن هم نقل مؤلف در همین مقاله است؛ كه یزید به ابن زیاد عیب گرفت و گفت: او تخم دشمنی مرا در دل هر نیكوكار و فاسقی كاشت. این خود مؤید آن است كه یزید زمانی این موضع را اتخاذ كرد كه برایش ثابت شد آرای عمومی با كار او مخالف است.

سوم: احتیاط در مسأله به این است كه انسان نسبت به این جنایت بزرگ موضعی مناسب اتخاذ كند. آن هم جنایتی چون فاجعه ی قتل حسین (ع) كه رسول خدا (ص) بارها پیش از شهادتش بر او گریست و بارها قاتلش را لعنت كرد. بنابراین آنچه ابن حجر به عنوان احتیاط انجام داده، خلاف احتیاط است.


[1] الصواعق المحرقة،ص 330.

[2] تفسير روح المعاني، ج 26، ص 73، گفتار او در مبحث نظرش نسبت به لعن يزيد، به تفصيل خواهد آمد.